ایمان فریدونی

حکایت خط لوله – پابلو و برونو

حکایت خط لوله پابلو و برونو بیانگر این هست که برای کسب درآمد، ما همیشه مجبور نیستیم که مسقیما وقت  را با پول تعویض کنیم. چیکار کنیم حتی تو خواب هم پول در بیاریم؟

حکایت خط لوله

در زمان قدیم در یک روستای کوچک نزدیک یک دره قشنگ دو دوست بودند که اسمشون پابلو و برونو بود.

هر دو جوان و سرزنده بودند و آرزوی زندگی فوق‌العاده را برای خود داشتند.

آن دو اغلب در مورد رویاهای خود که چگونه موفق­ترین و ثروتمندترین فرد روستا خواهند شد با هم گفتگو می­‌کردند.

آن دو ترسی از سخت کار کردن نداشتند و به دنبال فرصت­‌هایی می‌­گشتند که به رسیدن هدف‌ها و تحقق رویاهایشان کمک کند.

یک روز، بنا به اتفاق فرصتی به آنها معرفی شد.

کدخدای  روستا تصمیم گرفت دو کارگر بگیرد تا از چشمه بالای کوه  برای روستا آب بیاورند.

و به ­ازای هر یک سطل آب که به روستا بیاورند، یک سکه مزد بگیرند.

برونو و پابلو با اشتیاق کامل و پر انرژی به سراغ این کار رفتند.

هر روز از صبح تا عصر سطل‌ها را از چشمه به روستای خود می­‌آوردند و به چشمه می­بردند.

آن­ها سخت کار می­‌ک  ردند تا آب روستا را تامین کنند.

و عصرها با غروب آفتاب با دستمزد هر روز­شان به خانه برمی­‌گشتند.

برونو از شغلش و پولی که به دست می­آورد راضی بود؛ او مطمئن بود که با این شغل به آرزوهایش خواهد رسید.

برونو فکر کرد که برای افزایش دستمزدش می­تواند در هر رفت و برگشت سطل­های بزرگتری را حمل کند تا آب بیشتری بیاورد.

او معتقد بود که با درآمد بیشترش، به زودی خواهد توانست که یک گاو وخانه رویاهایش را بخرد.

اما پابلو راضی نبود. در پایان روز کمر و دستانش درد می­گرفتند و او از پا می­افتاد. او به دنبال راه حل آسانتری برای به دست آوردن پول بیشتر بود.

یک روز فکری به ذهن پابلو رسید.

او به فکر راه­اندازی لوله­کشی از چشمه کوهستان به روستا برای آب­رسانی بود.

با این لوله­ کشی او می­توانست آب بیشتری به روستا برساند بدون این که مجبور باشد از چشمه به روستا سطل حمل کند.

خیلی زود، فکرش او را هیجان­زده کرد و برنامه ­اش را شروع کرد.

البته پابلو فکرش را با دوستش، برونو در میان گذاشت و از او خواست به او بپیوندد و به ساختن لوله ­کشی کمک کند.

به نظر برونو این فکر احمقانه بود.

برونو تنها به این فکر می­کرد که با پول امروز چه می­تواند بخرد  و چگونه می­تواند سریعتر پول بگیرد.

فکر می­کرد که راه­ اندازی خط لوله­ کشی رسیدن به اهدافش را کندتر می­کند.

در عوض، برونو از سطل­ های بزرگتر استفاده کرد و بیشتر رفنت و می­ آمد تا آب بیشتری بیاورد.

او مطمئن بود که با این راه پول بیشتری به دست خواهد آورد.

پابلو تصمیم گرفت روی یک نوار خط لوله بسازد.

او می­‌دانست که ساختن آن آسان نیست.

و برای تمام کردن خط لوله باید وقت بگذارد.

پابلو می‌­دانست که اتمام آن ممکن است خیلی سال وقت بگیرد.

ولی ذهنش را بر روی هدفش متمرکز کرد.

پابلو هر روز کار می­کرد و مثل هر روزهای گذشته سطل آب حمل می ­کرد ؛ اما در آخر هفته و در وقت ­های آزاد خلی سخت کار می ­کرد تا خاک و سنگ را بکند و هر چه سریع تر خط لوله ­اش را تمام کند.

در ماه اول تنها چیز بسیار کمی از کارش دیده ­میشد.

برونو و روستاییان کف می­زدند و او را مسخره می ­کردند.

آن­­ها او را پابلوی خط لوله ای صدا می­ زدند.

در طول این مدت زمان درآمد برونو دو برابر شده بود.

او دیگر یک گاو و خانه بزرگتر خرید.

شیوه زندگیش عوض شد.

او حالا بعد از کار وقتش را در بار می ­گذراند و تفریح می کند و از دستمزدهای بیشترش برای آب­رسانی لذت می­بردم.

آن­چه که او درک نمی­کرد و متوجه نمی شد این بود که بدنش به ­خاطر هرروز سطل حمل کردن خمیده می ­شد و ضعیف تر می شد.

او صورتش خسته و بدنش کوفته می شد.

خیلی زود او به دلیل فرسودگی بدنش کمتر و کمتر آب حمل می ­کرد.

پابلو ماه­ها و ماه­ها کار می­ کرد. خیلی سریع یک سال گذشت و در نهایت سال دوم.

بالاخره پابلو خط لوله ­اش را تمام کردو نفسی عمیق کشید.

حالا او از خط لوله ای که ساخته بود به جای حمل سطل برای آب­رسانی به کل روستا استفاده کرد.

حالا پابلو بیشتر از هر وقت دیگری و بیشتر از هرکسی پول به دست می­ آورد.

آب همچنان در روستا جریان داشت در حالی که پابلو کار نمی ­کرد.

وقتی او می­خورد و می­خوابید، آب جریان داشت و به روستا می آمد.

پابلو شاد و خوشحال بود و به فکر بکر، پافشاری و سخت­کوشی­ خود می ­بالید.

حالا تا وقتی که آب در خط لوله اش جریان داشت، درآمد او نیز جریان داشت.

داستان برونو و پابلو بازتابی از زندگی است.

کار آن­ها کار بیشتر آدم­ هایی را تداعی می­کند که می­ خواهند پولدار شوند.

برونو با استفاده از سطل پول به دست می ­آورد.

او سطل به دست از چشمه به روستا می­رود و می­آید تا درعوض پول کسب کند.

برای افزایش حقوقش او یا باید بیشتر به چشمه رود و یا از سطل­ های بزرگتری استفاده می کند.

روال معمول در زندگی واقعی این است که با سخت­تر کار کردن درآمدمان را افزایش می دهیم؛

مثلا اضافه­ کاری کنیم یا شغل دومی داشته می باشیم.

ما با پذیرفتن پست­های پردرآمدتر، اندازه سطل­هایمان را نیز بزرگتر می­کنیم که بیشتر وقت­ها شامل گذاشتن وقت بیشتر برای این شغل­ها شود

بیشتر ما مانند برونو وقت و زمان را با هم مبادله می ­کنیم.

می­دانیم که هرکس تنها روزی 24 ساعت وقت دارد و ممکن نیست که همه وقتمان را صرف به دست آوردن پول می کنیم.

سخت­ترین موقع وقتی است که ما دیگر نمی­توانیم به­ خاطر کهولت سن، سلامتی یا دلایل دیگر  به ­ازای وقتمان پول به دست آوریم. آن وقت درآمد ما متوقف می­ شود.

اما پابلو چه می کرد؟

پابلو بسیار عاقلانه و هوشمندانه همه وقتش را صرف درآمدی محدود نکرد،

بلکه قسمتی از وقت خود را صرف ساختن خط لوله می کرد.

او می­ دانست که خط لوله اش، تا زمانی که آب جریان دارد، می­ تواند درآمد نامحدود و زیادی تولید کند.

درآمدی نامحدود که به وقتی که هرروز کار کرد ارزش می­ بخشید.

پابلو می­ دانست که شاید روزی به خاطر کهولت سن یا سلامتی دیگر نتواند از وقتش برای پول به دست آوردن استفاده کند.

پابلو می­ دانست که تنها با سخت کار کردن برای ساختنخط لوله،می­ تواند فکرش را عملی و اجرایی کند.

بعد از اینکه خط لوله تکمیل شد، پابلو برای اینکه مطمئن شود درآمدش ادامه دارد، می­توانست جریان آب را زیر نظر بگیرد و به آن رسیدگی کند.

پابلو نشان داد که برای کسب درآمد، ما همیشه مجبور نیستیم که مسقیما وقت  را با پول تعویض کنیم

واقعا راه حل­های بهتر و عالی ترینیز وجود دارد.

شما چی؟

آیا شما هنوز مانند برونو هستید که مسقیما وقتش را با پول مبادله می­کند یا این­که می­خواهید مانند پابلو باشید و برای کسب درآمد نامحدود خط لوله بسازید و به آن رسیدگی کنید؟

وب سایت هم دقیقا همینه فقط باید راه حلشو بلد باشی و نیاز داری به یه نقشه راه عالی.

روی لینک زیر کلیک کن

نقشه گنج کسب درآمد از اینترنت

منبع : imanfrd.ir

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *